پروین کدیور؛ غلامرضا صرامی؛ زهرا اشعری
چکیده
مقدمه: این پژوهش به آزمون مدلی در رابطه با رشد وجدان در اوان کودکی میپردازد. چگونگی ارتباط دو مبنای رشدی محیط تربیتی و ویژگیهای سرشتی کودک در رشد وجدان اخلاقی او همواره مورد مطالعه پژوهشگران بوده است. در این مقاله برای بررسی ارتباط میان عوامل درونی و محیطی در رشد اخلاقی کودک، نقش متغیر کنترل تلاشمند در رابطه تعامل مادر ـ کودک ...
بیشتر
مقدمه: این پژوهش به آزمون مدلی در رابطه با رشد وجدان در اوان کودکی میپردازد. چگونگی ارتباط دو مبنای رشدی محیط تربیتی و ویژگیهای سرشتی کودک در رشد وجدان اخلاقی او همواره مورد مطالعه پژوهشگران بوده است. در این مقاله برای بررسی ارتباط میان عوامل درونی و محیطی در رشد اخلاقی کودک، نقش متغیر کنترل تلاشمند در رابطه تعامل مادر ـ کودک و رفتار سازگار با قانون و همدلی که دو جنبه از وجدان هستند، بررسی میشود. روش: بدین منظور 515 کودک پیشدبستانی، به طور تصادفی انتخاب شدند و مادران آنها پرسشنامههای مربوط به هر سه متغیر را پاسخ دادند. با استفاده از روش تحلیل مسیر برای دو متغیر وابسته همدلی و رفتار سازگار با قانون و زیرمقیاسهای تعامل مادر ـ کودک شامل نزدیکی (تعامل مثبت)، وابستگی و تعارض و زیرمقیاسهای کنترل تلاشمند، شامل بازداری درونی، تمرکز توجه، خوشایندی محرکها و حساسیت ادراکی، اثرگذاری تعامل مادر ـ کودک بر ابعاد وجدان در 24 مسیر بررسی شد. شاخصهای برازش در همه مسیرهای پیشنهادی مدل، به جز یک مورد، معنادار و مناسب بود. یافته ها: در مجموع، نتایج آزمون مدل، نشان میدهد که تعامل مثبت مادر ـ کودک با واسطه کنترل تلاشمند بر همدلی و رفتار سازگار با قانون در سن پیشدبستان تأثیر دارد. همچنین نتایج پژوهش، فقدان نقش واسطهای کنترل تلاشمند کودک را در رابطه مؤلفه وابستگی مادر ـ کودک بر رفتار سازگار با قانون کودک نشان میدهد. نتیجه گیری: این پژوهش، نقش و اهمیت عاملیت، به ویژه کنترل تلاشمند را در سن پیشدبستان، برای نتیجهبخش بودن تعامل مثبت با مادر در درونیسازی ارزشهای اخلاقی نشان داد.
محمدعلی خاکساربلداجی؛ محمدحسین عبدالهی؛ پروین کدیور؛ حمیدرضا حسن آبادی؛ علی اکبر ارجمندنیا
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی شناختی رایانه محور حافظه فعال بر توجه و بازداری پاسخ و مؤلفه مجری مرکزی کودکان دارای اختلال یادگیری خاص انجام شده است. روش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون پیگیری است. تعداد 27 نفر دانش آموز 8 تا 12 ساله دچار اختلال یادگیری خاص به شکل تصادفی در دسترس ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی شناختی رایانه محور حافظه فعال بر توجه و بازداری پاسخ و مؤلفه مجری مرکزی کودکان دارای اختلال یادگیری خاص انجام شده است. روش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون پیگیری است. تعداد 27 نفر دانش آموز 8 تا 12 ساله دچار اختلال یادگیری خاص به شکل تصادفی در دسترس از مراکز اختلالات یادگیری خاص شهرستانهای تهران (شهریار و رباط کریم)انتخاب گردیدند. این 27 نفر در سه گروه بر اساس مؤلفه های حلقه واج شناختی و لوح دیداری فضایی آزمون حافبک و فرم ارزیابی اختلال یادگیری خاص (LDES) همتا و گروهبندی شدند. سپس با استفاده از آزمون IVA و مؤلفه مجری مرکزی آزمون حافبک پیش آزمون به عمل آمد. پس از 18 جلسه 50 دقیقه ای مداخله شناختی رایانه ای بر روی 27 نفر، مجدداً پس آزمون انجام شد و پس از گذشت سه ماه آزمون پیگیری انجام گردید. برای تحلیل داده ها از آماره های توصیفی و تحلیل واریانس اندازه های مکرر استفاده شد. یافته ها:نتایج نشان داد که بین سه گروه در پیش آزمون و پس آزمون و آزمون پیگیری در حوزه های توجه، بازداری پاسخ و مؤلفه مجری مرکزی تفاوت معنادار ایجاد شده است. نتیجه گیری: بنابراین مداخله آموزشی شناختی رایانه محور باعث افزایش توجه، بازداری پاسخ و مؤلفه مجری مرکزی حافظه فعال در کودکان دارای اختلال یادگیری خاص شده است.
مهدی عرب زاده؛ پروین کدیور؛ علی دلاور
دوره 3، ویژه نامه ، اسفند 1393، ، صفحه 71-82
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان بود. روش: جامعه پژوهش حاضر شامل 1573 دانش آموز پسر سال اول دبیرستان بود که در سال تحصیلی 90-89 در مدارس دولتی شهر کرج مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور از جامعه یاد شده با توجه به هدف تحقیق، نمونه ای به حجم50 نفر( 25 نفر گروه کنترل و 25 نفر ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان بود. روش: جامعه پژوهش حاضر شامل 1573 دانش آموز پسر سال اول دبیرستان بود که در سال تحصیلی 90-89 در مدارس دولتی شهر کرج مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور از جامعه یاد شده با توجه به هدف تحقیق، نمونه ای به حجم50 نفر( 25 نفر گروه کنترل و 25 نفر گروه آزمایش )با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند.روشپژوهش نیمه آزمایشی بود وشرکتکنندگان در یک مداخله سه ماهه به مدت 15 جلسه و هر جلسه به مدت زمان 90 دقیقه آموزش دیدند؛ آنگاه با استفاده از طرح پیش آزمون،پس آزمون با گروه کنترل و اجرای پرسشنامه توانایی حل مسأله اجتماعی و دوره پیگیری اطلاعات لازم جمع آوری شد. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کواریانس و آزمون تی استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان میدهد که آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان در افزایش مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش مؤثر بوده است. همچنین میزان مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار بوده است.بحث و نتیجه گیری: آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان به دانشآموزان کمک میکند تاآنها بتوانند در مورد مسائل اجتماعی و تحصیلی خود بهتر تصمیم گرفته و راه حل ارائه نمایند، دربارة تفکر و فرآیند یادگیری خود، عمیقتر و دقیقتر شوند و به این باور برسند که توانایی حل مسائل را دارند.