رضا دانش پژوه؛ مهدی پور محمد؛ علی رضا مهدویان
چکیده
مقدمه: یکی از مهمترین عوامل نارضایتی شغلی کارکنان، عدم توانایی حل مشکلات فردی و سازمانی است و هنگامیکه مشکلات، جدید یا پیچیده باشند، تصمیم گیری نوآورانه و موثر یک عامل بسیار مهم برای حل آن است. با توجه به بررسی های پژوهشگر، تاثیر مهارت حل مسله بر رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان در شرکت ها و سازمان های ایرانی، مطالعه نشده است. ...
بیشتر
مقدمه: یکی از مهمترین عوامل نارضایتی شغلی کارکنان، عدم توانایی حل مشکلات فردی و سازمانی است و هنگامیکه مشکلات، جدید یا پیچیده باشند، تصمیم گیری نوآورانه و موثر یک عامل بسیار مهم برای حل آن است. با توجه به بررسی های پژوهشگر، تاثیر مهارت حل مسله بر رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان در شرکت ها و سازمان های ایرانی، مطالعه نشده است. هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی آموزش حل مساله در بهبود رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری می باشد. آزمودنی ها با روش گمارش در دسترس انتخاب شدند. به 50 نفر از کارکنانی که از آزمون خودارزیابی توانایی حل مسئله، کمترین نمره را بدست آورده بودند، مهارت حل مسئله آموزش داده شد. قبل، بلافاصله و 4 ماه پس از پایان آموزش، رضایت شغلی و خلاقیت آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین مهارت حل مسئله و رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان همبستگی مثبت وجود دارد. نتیجه: آموزش مهارت حل مسئله بـه عنـوان یـک مداخلـه روانشـناختی کوتاه مدت، میتواند رضایت شغلی و خلاقیت کارکنان را افزایش داده و اثر این مداخله در طول زمان پایدار خواهد ماند.
محمود کمالی زارچ؛ حسین زارع؛ سمیه السادات علوی لنگرودی
دوره 1، شماره 2 ، دی 1391، ، صفحه 14-31
چکیده
پژوهش حاضر با هدفِ بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی برباورهای معرفتشناختی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه یزد درسال تحصیلی 91-1390 انجام گرفت که از لحاظ هدف در طبقهی تحقیقات کاربردی و از لحاظ روشِ گردآوری دادهها در قالب تحقیقات آزمایشی قرار میگیرد. جامعهی آماری شامل کلیهی دانشجویان دورهی کارشناسی دانشگاه یزد به ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدفِ بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی برباورهای معرفتشناختی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه یزد درسال تحصیلی 91-1390 انجام گرفت که از لحاظ هدف در طبقهی تحقیقات کاربردی و از لحاظ روشِ گردآوری دادهها در قالب تحقیقات آزمایشی قرار میگیرد. جامعهی آماری شامل کلیهی دانشجویان دورهی کارشناسی دانشگاه یزد به تعداد 11052 نفر بوده است. طی مراحلِ روش نمونهگیری تصادفی خوشهایِ مرحلهای، دانشجویانِ دو کلاس از رشتهی علوم تربیتی به عنوان گروههای نمونه انتخاب و در مراحل بعد به تصادف به گروههای آزمایش و کنترل اختصاص یافتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامهی معرفتشناختی شومر (1992) با 63 گویه و پروتکل آموزش تفکر انتقادی براساس دیدگاه هایپل (1984)، فیشر (2005) و مایرز (1986) در قالب شش جلسه آموزش دو ساعته بوده است. برای توصیف دادهها وتحلیل فرضیههای تحقیق از شاخصهای آمار توصیفی و روش آماری تحلیل کوواریانس (پس از بررسی پیش فرضهای آن) استفاده شد. براساس مهمترین نتایج به دست آمده، آموزش تفکر انتقادی باعث بهبود باورهای معرفت شناختی دانشجویان گروه آزمایش در مقایسه با دانشجویان گروه کنترل شده است. در سطح خرده مقیاسها، آموزش تفکر انتقادی باعث افزایش باورهای معرفتشناختی افراد در ابعاد توانایی ذاتی یادگیری، ساده بودن دانش، قطعیت دانش، منبع دانش و یادگیری سریع دانش شد اما تأثیر متفاوتی بر باورهای معرفتشناختی دانشجویان دختر و پسر نداشته است.